دقیقا به یاد نمیآورم که چه
زمانی با عبارت جادو و جنبل آشنا شدم، ولی وجه ادبیاتیاش را در قصهی زن زیادی جلال آل احمد خواندم و وجه واقعیش را در دورهمیهای خانوادگی، جسته و گریخته از زبان خاله و دخترخاله و مامان و مامانبزرگ شنیده بودم که فلانی برای فلانی از دعانویس دعا گرفته، سین بخت شین را بسته، دال ذال را طلسم کرده، طا ظا را چیزخور کرده و خلاصه ی کلام، سحر و جادو کارکرد خودش را داشت که گاه سیاهبختی و گاه بختیاری را برای آشنا و غریبه به ارمغان میآورد. و البته جای شکی نبود که هرگاه دست و بالها بسته میشد، یا که منزل بس خطرناک بود و مقصد بس بعید، استفاده از وردهای
جادویی، طلسمهای راهگشا و دعاهای دسترسی به اقبالی دور، موجه و اجتنابناپذیر به نظر میآمد. همانوقتها به تخفیف جادو و جنبل را ابزاری زنانه میدانستند که در پستوی خانهها بساطش برپا بود. ابزاری در دست جنس ضعیف. جنسی با پر و بال چیده، گرفتار مسیری سنگلاخ و پر پیچ وخم که سر هر خمی، زوری و اجباری در کمینش نشسته بود. زنی پذیرای حبس خانگی که برای ممکن کردن ناممکنها مدام ورد میخواند...از آن زمان و قبلترهایش بسیار گذشته است و اگر چه در طول این سالها ،جادوها و جادوگریها با جذابترین تصاویر بر پردهی سینما اکران شدهاند اما تغییری در ماهیت جادو که در بزنگاه ناتوانی حاضر میشود، ایجاد نکردهاست.و حالا حوالی همین سالهای اخیر، با چشمهای خود دیدهام و با گوشهای خود شنیدهام و دانستهام که سیاستمداران ایرانزمین ظاهرا در برابر امور ناممکن بسیاری قرار دارند، واینگونه پای دعانویسها و رمالان و جادوگران به کاخ ریاستجمهوری و دیگر ارکان نظام باز شدهاست. رمالان کت و شلواری و جادوگرانی بدون ردای جادوگری که برای موفقیت نظام در پروانه ای بر شانه...
ادامه مطلبما را در سایت پروانه ای بر شانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : somayehto بازدید : 74 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:10